خواندنی‌ها > مقاله‌ها > ما خوش‌بختیم، بهزاد حاتم

ما خوش‌بختیم

نوشته‌ی بهزادحاتم

به بهانه‌ی نمایشگاه «معماری حرف‌ها و کلمه‌ها» در گالری ویژه، ۱۴۰۰

با نگاهی به سرگذشت خوش‌نویسی ایرانی دو چیز برجسته را می‌توانیم به درستی ببینیم. خط، به‌ویژه خط نستعلیق که آفریده‌ی ایرانیان است و یکی از گویاترین نمادهای زیبایی‌شناسی ایرانی، در گذر از چهار سده‌ی گذشته، بهتر و پخته‌تر و استادانه‌تر شده است. زیبایی شناسی و پسند و شناخت هنرمندانه، پس رفته است.

در سده‌هایی که ایران در تاریکی فرو رفته بود، کمابیش هیچ هنرمند ایرانی نمی‌توانست چندان پیوندی با فرهنگ داشته باشد. خوش‌نویسان هم میانشان و از آنان هم بی‌گزیرتر. خوش‌نویسان تنها می‌توانستند مشق کنند و مشق کنند و خوش بنویسند و خوش بنویسند و بر دستشان و بر اندامشان چیره‌تر شوند و خوش‌تر بنویسند. آنچه در این سده‌های بی‌پیوندی با فرهنگ و با جهان پیش آمد، رنگ باختن و از دست رفتن زیبایی شناسی بود، چیزی که در روزگار فرمان‌روایی صفویان در یکی از اوج‌های خود بود. در سده‌هایی که به دنبال آن آمد، در رونوشت‌برداری و همانندسازی زیبایی‌شناسی روزگار صفوی، که تا امروز هم دنبال می‌شود، همه‌ی رنگ‌ها پرید و همه‌ی خط‌ها کژ شد و همه‌ی ریزبینی‌ها گم شد و همه‌ی پسندها فرو شد و همه‌ی نرمی‌ها سخت و همه‌ی زیبایی‌ها ناپدید. هنرمندان نتوانستند زیبایی‌شناسی والاتری که رنگ روز را هم داشته باشد پدید آورند.

به خوبی می‌توان دید که خوش‌نویسان که به گونه‌ی شگفت انگیزی در روزگار قاجار که کمابیش همه چیز پس رفته، پیش‌رفته‌اند، با فرا رسیدن روزگار نو وا مانده‌اند؛ از خطشان نمی‌گویم، از پسندشان و زیبایی‌شناسی و دانش فرهنگی‌شان و بینش هنری‌شان می‌گویم. آن پیشرفت و این پس‌ماندگی هر دو یک سرچشمه دارد؛ پیوند اینان با فرهنگ از دیگران هم کم‌تر بود. تنها پیوندشان با فرهنگ در اندازه‌ی همان چیزی بود که خوش می‌نوشتند: سرمشقی، پندی یا بندی از سروده‌ای یا پاره‌ای از نوشته‌ای. این بی‌پیوندی با فرهنگ نگذاشت آنان بتوانند هم‌پای نقاشان و موسیقی‌دانان، نویسندگان و سرایندگان که همه با فرو افتادن دیوارهای پس‌ماندگی فرهنگی و اجتماعی، هنر و فرهنگ نوی ایران را پدید آوردند، به دنیای نو بیایند. با آمدن روزگار نو، فرهنگ دست همه‌ی آنان دیگر را گرفت و به دنیای نو آوردشان. خوش‌نویسان که هم کارشان پیوندی با فرهنگ نداشت و هم روزگار نو با آوردن چاپ قلم از دستشان گرفته بود، میان صنعت‌گران جای ماندند. پسندشان و زیبایی شناسی‌ رنگ باخته‌شان نیز همچون بافندگان فرش و میناسازان و منبت‌کاران و قلم‌زنان و پارچه‌بافان بر جای خود ماند و هنگامی که خواستند دست به نوآوری بزنند نیز چون آنان، به‌ویژه مانند بافندگان فرش، بازمانده‌ی زیبایی‌شناسی آیینی را هم از دست دادند. خوش‌نویسان، که از سر هنری بودن کارشان چشم‌داشتمان از آنان بیش از فرش‌بافان بود، همان چیزی را پدید آوردند که خریداران بی‌فرهنگ فرش‌هایی می‌پسندند که رنگ‌ها و نماهای زشتشان توانست بازار خوش پیشینه‌ی فرش ایران در جهان را نابود کند.

در روزگار نزدیک‌تر هنرمندان، همانان که توانستند پا به دنیای نو بگذارند و با فرهنگ نو گام بردارند، در نقاشی‌هایشان به خط خوشامد گفتند. هنرمندانی چون شارل حسین زنده رودی با رفتاری نقاشانه و فرامرز پیلارام گاه با رفتاری نقاشانه و گاه خوش‌نویسانه از برجسته‌ترین‌هایی هستند که چنان کردند. رضا مافی واژگونه‌ی آنان بود؛ خوش‌نویسی که توانست با نقاشی کردن حرف‌ها و واژه‌ها، همراه با شناخت درستی از رنگ و از هنر گرافیک که در کارهایش به چشم می‌خورد، پای را از چارچوب خوش‌نویسی آیینی بیرون بگذارد. اینک در میان آنچه در پیوند خط و نقاشی پدید می‌آید کم آزارترین کارهایی‌ست که به گونه‌ای دنباله‌ی راه اوست، تابلوهای هنرمندانی که همان کار او را در اندازه‌های بزرگ‌تر شده‌ی امروزی می‌کنند؛ تابلوهایی که گاه بسیار زیبا و خانه آرا هستند بی آنکه آفرینشگرانه باشند و ارزش هنری بر آن‌ها بتوان گذاشت.

از هنگامی خوش‌نویسان نیز پای پیش‌ می‌گذارند و با به‌کار بردن خط و با رفتاری خوش‌نویسانه تابلوی نقاشی پدید می‌آورند. این نخستین باری‌ست که خط در یک زیبایی‌شناسی گسسته از گذشته دیده ‌شود. گروهی از اینان با به کار گیری الف‌با یا واژگان، همچون یاخته‌هایی، بافت‌هایی می‌سازند و تابلوهایشان را با آن پر می‌کنند. بیشتر آنچه اینان کشیده‌اند نشان از کاری سخت دارد و همین همراه با پسند نه هنرمندانه‌شان و زیبایی‌شناسی بی پشتوانه‌ی فرهنگی‌شان، مردمان هنر ناشناس را خوش می‌آید ولی آفریده‌هایشان بی ارزش است و نبودش برای فرهنگ و زیبایی‌شناسی یک تبار و یک مردم و یک سرزمین بهتر است. و گروهی دیگر نیز داریم که هرگاه واژه‌ی نازیبای نقاشیخط را می‌شنوم به یاد کارهای آنان می‌افتم. کسانی که شاید برخی‌شان خوش‌نویس هم نباشند، بسیار کم‌مایه، با شناختی بسیار اندک و فرو از چیزی که به گمان خودشان هنر است، با توانایی اجرایی اندک یا نداشته، که با شوری روستایی‌وار که شاید اگر در روستایی در نی‌لبکی دمیده می‌شد ناگواری‌اش پنهان می‌ماند، واژگان گرامی پارسی را با ناخوشایندترین رنگ‌ها در زشت‌ترین و ناشیانه‌ترین هم-نشینی‌ها روی بوم می‌آورند. مردمی با فرهنگ فرودست درست همین‌ها را از سر آشنا بودن نمایشان و پندار دروغینی که از پیامی شاعرانه یا عرفانی می‌دهند، هنر می‌دانند و می‌خرند و به دیوارهایشان می‌آویزند و خانه‌هایشان را، همان گونه که با فرش‌هایشان، زشت‌تر می کنند.

بیرون از این همه، هنرمندی یگانه را هم داریم که به بودن در روزگارش به خود می‌بالم؛ محمد احصایی.

آنچه احصایی را میان این همه، یگانه کرده آمیزش دو دانش از دو روزگار دگر است. امروز بسیارند خوش‌نویسانی و میانشان استادانی که بر خط چیرگی بسیار دارند. دانش و چیرگی آنان از همان گونه‌ای‌ست که بزرگان خوش‌نویسی سده‌های پیشین داشته‌اند. خوش‌نویسان امروزی فرزند و نگاه دارنده‌ی آیینی هستند که بسیار پر ارزش و گرامی‌ست و باشد که همواره زنده بماند و بگسترد و به فراز رود. احصایی نیز این دانش را دارد. و همراه با فروتنی در برابر استادان پیشین و آیین‌های خوش‌نویسی و همراه با ستایش آنان. این را همواره به یاد دارم که هنگامی که سرگرم خوش‌نویسی دیوان حافظ بود می‌گفت هر روز پیش از آغاز کارم برای پدرم و برای میرعماد فاتحه می‌خوانم. بارها نگاه پر از ستایشش به آفریده‌های بزرگان خوش‌نویسی را دیده‌ام و واژه‌های ستایش آمیز را از زبانش شنیده‌ام. ولی در کنار این، نگاه و ستایش او را در برابر داوینچی و انگر و پیکاسو و جکسون پولاک و انزلم کیفر هم دیده‌ام و شنیده‌ام. و نه نگاهی و ستایشی از سر شگفت زدگی، که نگاهی ژرف و تیز و پخته و واژگانی از سر شناخت و دانش هنر.

هنگامی که در آغاز دهه‌ی ۱۳۵۰ هنرمندی با این شناخت دو سویه نخستین تابلوهای الله خود را، که ریشه در یک دهه کار و جستجوی پیشین او دارد، می‌آفریند، یک شبه راهی چند سد ساله پیموده می‌شود. ناگهان آن گم‌شده‌ را پیش رویمان می‌بینیم؛ خط پارسی با زیبایی-شناسی امروزی جهانی. الله‌های او که با رفتاری سراسر نقاشانه و آزاد پدید آمده بودند، نقاشی‌های آبستره اکسپرسیونیستی بسیار پخته و نیرومند و کوبنده و زیبا و به‌هنگامی بودند که تنها همراهی یک خوش‌نویس بسیار چیره دست با دانشی بی کاستی از گستره‌ی آیینی خط، و یک نقاش درخشان با شناختی بسیار از رنگ ‌ها و هم نشینی‌شان و از ساختمان نقاشی و از هنر روز، می‌توانست آن‌ها را پدید آورد. شیوه‌ی کار او در الله‌ها تا دهه‌های پس از آن در یک رشته نقاشی با نام الف‌بای ازلی دنبال شد. در این گروه کار، احصایی با قلم‌موهای بسیار پهن آغشته به رنگ، با رفتاری آزاد ولی خوش‌نویسانه، واژه یا حرف‌هایی را می‌نویسد/نقاشی می‌کند. این نقاشی‌های او بستری‌ست که بر آن یک هنر آیینی گرامی از گذشته با زیبایی‌شناسی روز جهانی پیوند می‌خورد. در این گروه خط پارسی را در چارچوب همه‌ی بایسته‌های خوش‌نویسی می‌بینیم که ولی تن به رویداد پذیری و اندیشه‌ناشدگی نقاشانه داده است.

احصایی ولی سوی دیگری هم دارد. او هنرمندی‌ست که هنر گرافیک مدرن را بسیار خوب می‌شناسد و در پیشینه‌اش در جایگاه شاگرد و کارآموز و استاد با آن نزدیک بوده و در انجام دادنش چیره است. این دانش و توانایی او را به سوی رفتاری دیگر با مایه‌ی نخستین هنرش که الف‌باست رهنمون می‌شود. خط که در رفتار نقاشانه‌ی او به پروازی رها و آزاد در آمده بود، اینجا در سامان یافته‌ترین نمود خود دیده می‌شود. اینجا دیگر آن قلم موی رهایی که مهار گسسته رنگ بر بستر نقاشی می‌گذارد جایی ندارد. اینجا با مهار شده‌ترین کاو و کوژها روبرو هستیم. احصایی حرف‌های الف‌با را با هم می آویزد، به هم گره‌شان می‌زند، روی هم انباشته‌شان می‌کند و زیباترین هم‌نشینی‌های آن‌ها را می‌آفریند. گاه تنها با آهنگ کاو و کوژهای الف‌با، یا با آهنگ دستی خوش‌نویس، بی آنکه براستی حرفی در کار باشد، نماهایی را می‌سازد. در این رشته از نقاشی‌ها اگرچه با الف‌با یا الف‌با گونه‌ها چون پیکرهایی نرم و روان رفتار شده که به هر سویی که آفریننده‌اش خواسته کشانده شده‌اند، ولی چون هر پیچ و خم به آهنگ خط به چرخش در آمده، لغزش در اندازه‌ی سر یک مو هم اگر باشد، آشکار می‌شود. احصایی با این پیکرهای نرم که نیرومندانه مهار شده، نقاشی می‌کند، نقاشی‌هایی که تنها با دانش و کاردانی یک طراح گرافیک و توانایی و چیرگی یک گرافیست زبردست پدید آمدنی‌ست. احصایی اینجا نیز با این گروه از نقاشی‌هایش زیبایی‌شناسی تازه‌ی دیگری پدید می‌آورد که این نیز از پیوند میان هنری آیینی و نگاهی امروزی و جهان‌دیده زاده شده است.

این سوی گرافیک شناس احصایی او را به آفریدن گروه دیگری از میان این رشته کارهایش برمی‌انگیزد؛ کارهایی که دیگر نقاشی نیست، یک‌سره نمایی گرافیک است. کارهایی بسیار سنجیده و استوار و نیرومند با یک رنگ، که نمونه‌هایش را در این دفتر می‌بینیم. رفتار او در این ساخته‌هایش گونه‌گون است. پاره‌ای از این کارها خود را بسیار آزاد و بی سامان نشان می‌دهند و در برابرشان برخی چنان سامان یافته‌اند که انگار بر ساختاری پدید آمده در پی سنجش‌های پیچیده‌ی ریاضی تنیده شده‌اند. برخی شاعرانه و برخی بازیگوشانه‌اند و برخی سادگی و استواری یک نشان (لوگو) را دارند.

بخشی از این کارهای گرافیک او خود را از خوش‌نویسی دور نشان می‌دهند، در برخی جاها نمی‌توان هیچ حرفی را به چشم دید و تنها کاو و کوژهایی برگرفته از حرف‌های الف‌باست که انگاره‌ای از خط را به پندار می‌آورد، ولی درست همین‌ها گاه بیش از یک واژه‌ی خوش‌نویسی شده، می‌توانند نمایشگر شناخت ژرف هنرمند از خط و چیرگی او بر آن باشند یا آشکار کننده‌ی کم دانشی و ناپختگی یا کاستی‌ها و ناتوانی‌های او. احصایی سال‌ها خط پارسی را حرف به حرف بر بستر گرافیک مدرن به شاگردانش آموخته و هر کوژ را شکافته و هر کاو را واکاویده. با شاگردانش هزاران بار بر هر ن نشسته و بر هر ل لمیده و بر هر خ خوابیده و در کنار هر الف ایستاده است. او همچون استادان خوش‌نویس مشق‌ها کرده و برگ‌ها سیاه کرده، هفت سال به خوش‌نویسی دیوان حافظ گذرانده و ده سال به خوش‌نویسی قرآن. ولی تنها با این‌ها روزگار نگذرانده. به خوش‌نویس بودن و خوش‌نویسی نه بسنده کرده و نه دل خوش کرده.

آنچه اینک پیش روی ماست، که اندکی از گوشه‌ای از دانش و توانایی و چیره‌دستی او را می‌نمایاند، دست آورد بزرگی‌ست که به تنهایی می‌تواند هنرمندی را شایسته‌ی واژه‌ی گرامی “استاد” کند. یکی از استادانی که هم‌روزگار بودن با او خوش‌بختی‌ست. ما در روزگار هنرمند بزرگی زندگی می‌کنیم که آفریننده‌ی زیبایی‌شناسی نو در خوش‌نویسی ایرانی‌ست. استادی که خط پارسی با او چیزی شد که پیشتر نبود.

بهزاد حاتم در سال‌های میان ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ منقد هنر ماهنامه‌ی رودکی و هفته نامه‌ی تماشا و طراح گرافیک تالار رودکی بود. او گردآورنده ی هنر مدرن و معاصر ایران، بنیان‌گذار گالری۱۰ و بنیاد موسیقی پری صفا است. پوسترهای او برای اپرا، باله و موسیقی در کتاب‌های تالار رودکی با پنجاه پوستر (۱۳۵۵، انتشارات تالار رودکی)، تالار رودکی (۱۳۹۷، نشر کارگاه) و دو دهه پوستر موسیقی در ایران (۱۳۹۸، نشر نظر) منتشر شده است. از سال ۱۳۹۸ نگارش یک رشته کتاب با نام دیدار هنرمند را آغاز کرده است.