شهامت دوباره آغاز کردن
جواد مجابی
روزنامه اطلاعات ـ اسفند ماه ۱۳۵۳ ـ شماره ۱۴۶۵۳
بسیاری از نقاشان ما، حد نهایتی برای خود دارند، بدانجا که رسیدند میایستند و نفس تازه میکنند.
این نهایت را گاهی بازار داغ فروش آثار آنها مشخص میکند، یا تعارف این و آن و زمانی خودخواهی و کور و کری آنها در برابر واقعیت. این هنرمندان وقتی به قله، به اوج رسیدند میایستند و خود را تمام و تمامشده مییابند آثار پیشین را که محبوبیتی و بازاری دارد رج میزنند، چون روزهداری که بر گرسنگی، افطار کند.
اگر سالهاست این یا آن نقاش ما در جا زده، از آنروست که خود را فاتح قلهای میبیند، کدام قله؟ چهکس او را فریب داده است؟
چه کسی جز ما میتواند ما را بفریبد؟ اما «احصائی» چنین نیست.
سالهاست خط مینگارد. ثلث و نستعلیق را بهخوبی مینویسد. نخست وسوسههای خوشنویسی با او بود، سپس ترکیبهای بدیع خط و بازیهایی که میشد با خط کرد او را فریفت، چندان که از مرز خطنگاری گذشت و شد نقاشی که از خط بهره میجوید.
با چند نمایشگاهش احصائی جای خود را بین آنان که آزمونهایی در «نقاشیخط» داشتند گشود و از سه چهار تن نامآورانِ این قلمرو شد. به جایی رسید که آثارش بینقص مینمود، خریداران فراوانی یافت و تحسینکنندگانی، اما اسیر خودفریبی و رونق بازار نشد و تجربه تازهای آغاز کرد. همواره خطاطان به تناسبات خط، حرکت آن و فضاهایی که میسازد توجه کرده بودند این بار او به فضاهای خالی بین حروف نگریست و خلاء را با انباشتگی به یک ارزش دید.
ترکیبهای تابلوهایش را بر فاصلهها و خلاء و حرکتهای بین حروف استوار کرد. این «خلاف آمد عادت» بود، با همان شگفتی که بخواهی از سکوت قطعهای موسیقی بسازی.
این آثار در نمایشگاه تازهاش ـ در انجمن ایران و آمریکا ـ پیش روی ماست.
چند اثر قدیمی او مانند سه تابلویی که به خط قهوهای و سبز و زرد بر متن سیاه آمده است در نمایشگاه هست که بینندهی ناآشنا به کار او، حد قدرت او را در خطنگاری و ترکیببندیهای استادانه را که متنشکل گرفته از حاشیه بشناسد.
اما احصائی قطعهی سرخ و آبی که خطوط و فضاهای بین حروف است بهعنوان نخستین تجربهاش عرضه کرده که در نخستین نظر زیبا نیست، بیننده را پریشان میکند، ضربه میزند.
زشتی تجربههای نخستین را دارد که با پشتوانهی شهامتش، ابراز وجود میکند. این تجربهی تازه از سیر تکاملی کار او جدا نیست، اما جهشی و شتاب اندیشیدهایست در این خط و راه. احصایی با توان و دریافتهای یک نقاش پرتجربه شهامت تجربهای تازه را یافته است. این تجربه به کجا خواهد انجامید؟ مهم این است که او جرات بریدن از آثار آشنا و چشم فریبش را یافته و در دورهی تازه پیش از آنکه سلیقه تماشاگران و خریداران را در نظر گیرد، ضرورتهای ذهنی هنر خویش را رجحان داده است.
ریتمهای آزاد و مکرر، تجربه کردن یک شکل در مایههای رنگی چندگونه، تکرار و قرینهسازی، ایجاد عدم تعادل در ترکیبهای کلاسیک، آزاد شدن از سنت خطنگاری در این ایام، کارهای تازه او را شکل میبخشد.
عطش رنگهای تند در او فروکش کرده، کارهای کمرنگ و بیرنگ و حاشیههای بریدهی حروف، ایجاز را با تمام صلابتش برای او ارمغان آورده است.